نامه ادوارد آبراهام به رون پروسور – سفیر دائم اسرائیل در سازمان ملل متحد
از یک یهودی ایرانی بپرسید که آیت الله خامنه ای وقتی اسرائیل را تهدید به نابودی می کند از چه چیزی صحبت می کند!
هیچ کس مانند یک یهودی ایرانی نمی تواند معنای واقعی خود را بفهمد وقتی رئیس جمهور اسلامی و “رهبر معنوی” ایران تهدید به نابودی و ریشه کنی کشور اسرائیل از نقشه جهان می کنند.
این فقط قرنها قتل عام علیه جوامع یهودی در ایران (به استثنای دوران شاه فقید) را به یهودیان ایرانی یادآور میشود، به دلایلی مانند «عدم باجدادن معین» به «عدهای از ملا» توسط یک یهودی نسبتاً ثروتمند که معمولاً به فتوایی برای حمله به جوامع کوچک یهودی به عنوان مجازات دسته جمعی و گرفتن دارایی آنها به زور است. این فتواها همچنین بهعنوان فرصتی برای یادآوری به یهودیان بود که باید همیشه به خاطر داشته باشند که در محلههای یهودینشینی که در آن زندگی میکردند پستی نداشته باشند و از مسلمانان مسلط هراس داشته باشند.
این تهدید برای یهودیان ایرانی یادآور خاطرات تلخی است که پدربزرگ هایشان به آنها گفته اند که یهودیان ساکن در میان مسلمانان از حقوق مساوی برخوردار نبوده و نیستند و در نتیجه باید به عنوان شهروند درجه دو در رحمت و شفقت، گاه و بیگاه شیعیان باقی بمانند. برای قرنها این امر تبدیل به یک هنجار و یک قانون نانوشته شده بود که یهودیان ساکن در میان شیعیان را «نجی» میدانند که به معنای موجودات ناپاک و کثیفی هستند که قرار نیست برای احتیاط در روزهای بارانی از خانههای خود بیرون بیایند.
همچنین، یهودیان می بایست مانند سایر شهروندان مسلمان، علاوه بر مالیات معمولی، مالیات بیشتری نیز بپردازند. این مالیاتهای اضافی «جزیه» نامیده میشد و قرار بود مجازاتی برای یهودیان به دلیل عدم گرویدن به اسلام باشد. محدودیتهای دیگری برای یهودیان وجود داشت، مانند عدم امکان سوار شدن بر اسب و الاغ در وضعیت عادی (یک پا در هر طرف) تا آنها را از وضعیت عادی شهروندی محروم کند و به عنوان نمادی برای تحقیر یهودیان باشد.
تاکید بر این نکته ضروری است که این محدودیت ها به دستور ملاهای مساجد و رهبران مذهبی و نه لزوماً توسط دولت صورت گرفته است، بلکه دولت چشمان خود را بر روی این مظالم بسته است تا آخوندها را از خود دور نکند. مسلمانان متعصب این محدودیت ها را اجرا کردند، در حالی که برخی از کسانی که تلاش داشتند رفتار دوستانه تری نسبت به یهودیان داشته باشند، آنها را نادیده گرفتند.
همانطور که گفتم، انگیزه های پشت این محدودیت ها فقط یک چیز بود:
اگر به یهودیان حقوق و آزادی مساوی داده می شد، قطعاً شکوفا می شدند. آنها در تجارت و علم پیشرو می شدند و بنابراین قدرتمند می شدند و در نتیجه مسلمانان را پشت سر می گذاشتند و ملاها به دلایل حسادت و نفرت نسبت به یهودیان نمی توانستند اجازه دهند این اتفاق بیفتد. در شهرهای بزرگتری مانند تهران، این محدودیتها ملایمتر بودند.
در انقلاب اسلامی 1979 این محدودیتها و اقدامات ضدیهودی تغییر کرد و به ایدئولوژی رژیم جدید تبدیل شد و توسط آیتالله خمینی به سمت کشور اسرائیل هدایت شد. این سیاست، استراتژیک اصلی رژیم در قبال موجودیت دولت یهود شد. خمینی متوجه شد که این کار مانند ضربه زدن به دو پرنده با یک سنگ است زیرا باعث تضعیف شاه به دلیل داشتن روابط خوب با یهودیان ایران و دولت اسرائیل می شود و در عین حال مسلمانان متعصبی را که احساسات ضدیهودی نسبت به یهودیان داشتند متحد می کند.
در سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۹ اسراییل کاری کرد که نشان داد که مسلمانان و اعراب شکست خورده اند. همین امر برای خمینی و هم پیمانانش و کشورهای عربی گران تمام شد و دلیلی شد که می خواستند کشور اسراییل را از روی نقشه کره زمین حذف کنند. از سویی دیگر، دموکراسی اسرائیل نیز خاری در چشم آنها بود، زیرا آنها نمی توانستند اجازه دموکراسی را در یک رژیم توتالیتر دهند.
خمینی معتقد بود، اعلام حذف این به اصطلاح «موجود سرطانی» (اسرائیل) به عنوان ابزاری برای شکست شاه و به قدرت رسیدن، روشی هوشمندانه خواهد بود
از آن پس او و پیروانش با سرمایهگذاری میلیاردها دلار نفت در سازمانهای تروریستی اسلامی و فلسطینی تلاش کردند محاسبات سیاسی سیاستهای خاورمیانه و روند صلح را از مناقشه ارضی به یک مناقشه ایدئولوژیک تغییر دهند. آنها متوجه شدند که رژیم جدید آنها تنها از طریق ایجاد هرج و مرج و صدور ترور به خاورمیانه و کل جهان می تواند زنده بماند، زیرا می دانستند در درازمدت و بدون این سیاست، شایستگی یک دولت معتبر را نخواهند داشت. اکثر مردم ایران ملتی صلح طلب هستند که هیچ مناقشه ای از نظر جغرافیایی و تاریخی با یهودیان و دولت اسرائیل ندارند.
بر اساس آموزه خمینی و تفسیر شیعیان از قرآن، یهودیان دشمنان حضرت محمد (ص) بوده و هستند، زیرا 14 قرن پیش از پذیرش اسلام خودداری کردند و همچنان از پذیرش اسلام به عنوان کلام نهایی خداوند سر باز می زنند. بنابراین تا زمانی که یهودیان این کار را انجام ندهند، باید شهروندان درجه دوم با حقوق محدودی باقی بمانند، نه اینکه بالا تر از مسلمانان و یا حتی برابر با آنها باشند. این دقیقاً به همین دلیل است که یهودیان نباید استقلال یا کشوری مخصوص به خود در میان مسلمانان و سرزمین های عربی داشته باشند. وجود دولت اسرائیل و دستاوردهای منحصر به فرد آن در 72 سال تضعیف مبانی اسلام و قرآن است و به هیچ وجه مسلمانان تندرو نمی توان آن را مجاز بدانند.
به عنوان تضمینی برای بقای دیکتاتوری خود، آیتالله علی خامنهای رهبر جدید و رئیسجمهور وی بر دستیابی به توانمندیهای نظامی هستهای نه برای استفاده از آن علیه اسرائیل (آنها باهوشتر از آن هستند) بلکه به عنوان ابزاری بازدارنده استفاده می کند. ترس از ملت ایران، کشورهای همسایه، منطقه و شاید تمام جهان به عنوان یک نمایش قدرت نشان می دهد که این رژیم اینجاست و دنیا باید با این واقعیت کنار بیاید.
با این حال، ایالات متحده و جهان آزاد نمی توانند ریسک اجازه دادن به چنین رژیمی برای داشتن قابلیت های نظامی هسته ای را بپذیرند، زیرا تاریخ ثابت کرده است که لفاظی یک دیکتاتور، حتی اگر به عنوان یک بلوف باشد، می تواند روزی به واقعیت تبدیل شود که ممکن است منجر به فاجعه ای برای ملت ایران و هولوکاست بالقوه دیگری برای یهودیان باشد.
ادوارد آبراهام
* ادوارد آبراهام معمار، نوازنده و فیلمنامه نویس ایرانی متولد شده ساکن لس آنجلس است. او مقالاتی برای مجلات و روزنامه های محلی یهودی ایران نوشته است و با آقای مناشه امیر اسرائیل رادیو به زبان فارسی در مورد سیاست خاورمیانه مصاحبه کرده است.